سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"توجه: خطر مسمومیت روانی!"

چند روز پیش یک غذای ترکیبی درست کردم از مخلوط چند تا چیز: چیزی پیتزا مانند با مواد فلافل و مخلفات و سلایق خودم. به نظر خودم  و جناب همسر که خوشمزه شدم بود.

دیروز که خواهرزاده ام امیرعلی اومده بود خونه مون، براش از همونا درست کردم. اول نگاه کرد، بعد بو کرد و پرسید خاله این چیه؟ چی ریختی توش؟ براش توضیح دادم. از قیافه و بوی اون هم انگار خوشش اومد. خورد و گفت خیلی خوشمزه است!

بعد از رفتنش کلی به فکر رفتم که حتی یک بچه 11 ساله وقتی چیزی را جلوش میگذارن برای خوردن، کلی بررسی می کنه و بعد می خوره. چون میدونه شاید با مزاجش جور نیاد. هرچند ته تهش اون غذا شاید یکی دو روز در بدنش بمونه و به زودی خارج میشه. اما چطوره که ما خیلی از غذاهای روانی را به راحتی می خوریم بدون اینکه بررسی کنیم؛ مثلا تلویزیون را روشن می کنیم و هر سریال یا فیلمی را می بینیم؟ تلگرام را باز می کنیم و روی هر پیام و خبر و گیف کلیک می کنیم؟ شاید به خاطر اینه که ما از اثر آنها بر روان خودمون آگاهی نداریم و نمی دونیم که هر چیزی انرژی و موجی از خودش ساطع می کنه و به جا میگذاره: از لبخند مهربان خانم همسایه گرفته تا داد و فریاد بچه ای در کوچه. و این انرژی روی همه موجودات تاثیر میگذاره و از اونجایی که انرژی از بین نمیره (حتی اگر از اثرش آگاه نباشیم) تا همیشه بر ناخودآگاه ما باقی می مونه.

ما آدم ها سریال ها، اخبار، پیام های تلگرام و کلی پیام های مخرب را راحت می بینیم واجازه میدیدم اثرشون را بگذارن بر ذهن و قلب مون. بدون اینکه به عواقب آنها فکر کنیم: حال بد روانی مثل خشم، ناامیدی، رخوت و بی مسئولیتی، سستی و بی تفاوتی،  کمرنگ شدن زشتی بسیاری از مسائل با دیدن و خوندن خیلی از اینها نصیب ما میشه ولی انگار ما اینجا کاملا منفعلیم و دهان  روان مون بازه که هرچیزی را داخلش بریزن در صورتیکه در دهان جسمی ما نمیشه هرچیزی را به راحتی ریخت. بعد از حداقلی از وسواس و بررسی، "انتخاب" می کنیم که بخوریم یا نه.

یادمه از سال 83 تا 88 تلویزیون و اخبار را دنبال نمی کردم (نه فقط صدا و سیمای خودمون، ماهواره را هم) ولی بعد از انتخابات 88 حدود چند ماه مجدد دنبال کردم همه چیزو. یادمه جدای از حال بد روانی، دچار معده درد اساسی شدم و پس از  چندوقت به این نتیجه رسیدم  چرا من دارم خودمو مریض می کنم با چیزهایی که خیلی هاش سخته بررسی صحت و سقمش ولی دستاوردش کاملا مشخصه برای من: بیماری جسمی و روانی. به این نتیجه رسیدم که مجددا اخبار را کنار بگذارم که مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان.  شاید بعضی از مخاطبان این نوشته بگن که یعنی چی؟ شما داری واقعیات را انکار می کنی برای اینکه حال خودت خوب بمونه! نه واقعا! من اساسا با انکار مخالفم و پذیرفتم که خیلی سیاهی ها و مسائل هست، نه فقط در جامعه ما، در خیلی از جاها، هرچند شدت و حدت داره. اما من اگر داخل خونه ام بشم و ببینم پر از آشغال هست و بوی بد، چند تا کار می تونم بکنم: بیام داخل خونه و بین آشغال ها راه برم و هی بگم اه اه چه وضعیه؟ چه بوی گندی و بعد آشغال ها را بررسی کنم یکی یکی و بگم آهان اینو پدر سوخته فلانی ریخته و اینو بهمانی. و بعد شروع کنم به فحش دادن به مقصرین. بعد هم بین همون آشغال ها زندگی کنم و بخورم و بخوابم. کار دیگه اینه که در را ببندم و برم خونه مامانم و یا اینور و اونور مهمونی. تا توی اون خونه نباشم که ببینم. اما راه دیگه اینه که به اندازه ای که می تونم جمع و جور کنم. شاید نتونم کل خونه را تمیز کنم، اما می تونم به اندازه جای زندگی و خواب خودم و حتی یکی دو نفر دیگه در دور و برم، تمیز کنم و قدمی بردارم.

من فکر می کنم میشه کاری کرد، میشه قدمی برداشت برای اصلاح، میشه کمکی کرد هرچند کوچک! ولی دیدن و خوندن سیاهی ها باعث ناامیدی و کرختی اجتماعی میشه. من یکی از بزرگترین ناراحتی هام اینه که دیدن این حجم کودکان کار و متکدیان پشت چراغ قرمزها یک پیامد مهم روانی داشته برام و اون اینکه من علیرغم میل باطنی م، دارم کرخت میشم نسبت به  اونها. این را هر دانشجوی سال اول جامعه شناسی هم  یاد گرفته در درس آسیب های اجتماعی که دیدن حجم وسیعی از بدبختی های آدم ها باعث بی حس شدن (کرختی)، بی حس شدن باعث بی تفاوتی و بی تفاوتی باعث بی مسئولیتی میشه در جامعه.  من می خوام فعال باشم و نه منفعل، پس بنشینم یک لیستی از کارهایی که می تونم بکنم، در بیارم که به قول مولانای جان:

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟

تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروز

 

این لیست اولیه منه و از شما هم می خوام که به این لیست حداقل یک فعالیت در راستای #خانه_تکانی_فرهنگی اضافه کنید و آن را  در گروه هاتون به اشتراک بگذارید:

1.من انتخاب می کنم به جای پخش فیلم ها  و اخبار و بدبختی های آدم ها در جامعه، #داوطلب کمک در یک #موسسه_خیریه بشم و یک روز در ماه  کمکی هرچند کوچک در این راستا انجام بدم.

2.من انتخاب می کنم به جای پخش خبر بدبختی آدم ها، روزی یک خبر یا #کار_خوب که ترویج دهنده کارهای خوبی است که در راستای خانه تکانی های فرهنگی در جامعه انجام میشه، با اطرافیانم سهیم بشم (فعال مثبت باشم و نه منفعل)

3.من انتخاب می کنم به جای اینکه در مهمانی ها و دور همی های فامیلی و دوستانه غر بزنم و در گفتن بدبختی هام مدال بگیرم، یک #بازی با خودم ببرم و #کودک_درون آنها را درگیر کنم.

4.من انتخاب می کنم که چندتا #کتاب_صوتی در گوشی م بریزم و وقتی در ماشین، مترو و ترافیک هستم به جای خوندن مطالب تلگرام و دیدن شبکه های اجتماعی، چند صفحه کتاب گوش بدم.

5.من انتخاب می کنم که لیستی از کتاب ها و فیلم های خوبی که خوندم و دیدم تهیه کنم و با هشتگ #معرفی_فیلم و #معرفی_کتاب در گروه هام به اشتراک بگذارم.

6.من انتخاب می کنم که هروقت هر چیز خوبی دیدم، رفتار خوبی، فروشنده خوبی و ... بیام در حد چند خط درباره ش بنویسم و اون را به اطرافیانم معرفی کنم.

 

یادمون باشه حتی اگر همه اطرافیان من، منو  دعوت کنند به خوردن یک ظرف غذای کثیف و مونده و بوگندو،  این  منم که "انتخاب" می کنم که این دعوت را بپذیرم، بخورم و یا خیر!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.