سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"غول چراغ جادو"

چندروز پیش امیرعلی زنگ زد به من و با حالت نگرانی و درماندگی گفت خاله معلممون گفته میخواد ازمون یه امتحان از درس های پارسال بگیره. خاله بدبخت شدم من هیچی یادم نیست. میشه بیای به من کمک کنی باهم درسارو مرور کنیم؟

گفتم عزیزدلم چیزی نیست که! من مطمئنم تو همه رو بلدی. من فردا میام پیشت، باهم مرور کنیم درسارو. بعدشم اصلا مهم نیست، ما همه مون این مراحلو پشت سر گذاشتیم، حیف نیست تو به خاطر یه چیز به این بی اهمیتی خودتو نگران کنی؟

فرداش که رفتم پیشش، باهم درسارو مرور کردیم و کلی حرف زدیم. می گفت خاله من دلم می خواد یه چراغ جادو داشته باشم و وقتی بهم میگه سه تا آرزوتو برآورده میکنم، بهش بگم آرزوی اولم اینه که همه آرزوهامو برآورده کنی. ها ها ها! خیلی با حاله! نه؟

یه دفعه یادم اومد که وقتی خیلی کوچک بود، حدود دو سه ساله، داشتم براش قصه غول چراغ جادورو میخوندم که با دقت گوش میداد. چندروز بعد اومد پیشم  و با زبون شیرینش گفت: "من غول چراغ جادو ام! بگو چی می خوای؟"

بعد فکرم رفت به اینکه ما همه مون یه غول چراغ جادوییم ولی خودمون خبر نداریم. یه غول بزرگ در چراغ وجود ما زندانی شده، باید چراغمونو صیقل بدیم حسابی، تا اون غول دربیاد. فقط بچه ها وقتی کوچک هستن، چون خیلی روحی تر از ما زندگی می کنن و به اصل خودشون نزدیکن و هنوز خراب نشدن، میدونند غول چراغ جادو هستن. آدم بزرگ که میشن دنبال یه غول چراغ جادو میگردن که خواسته هاشونو برآورده کنه. نمیدونند که یه غول عظیم پر از توانمندی و انرژی فوق العاده درونشون هست که اگر بخواد، هرکاری رو می تونه بکنه. ولی باید رنج بکشن و چراغ وجودشون حسابی سمباده بخوره تا اون غوله بیرون بیاد. هیچ غولی بیرون از ما وجود نداره! ما یه غوله جادوییم که مثل امیرعلی فراموش کردیم این مسئله رو.

غول جادومون که بیرون بیاد، بهش میگیم باش، پس می باشد (کن، فیکون).

عصر، یکی از مربی های خانه کودک #سلاله_روشنایی زنگ زد و خواست طبق پیشنهاد قبلی م، برنامه رشد و پرورش اعتماد به نفس در کودکان را برای والدین مهد برگزار کنم. گفت اسم دوره را چی بگذاریم؟ گفتم آبیاری بذر اعتماد بنفس در کودکان. چون دانه ش هست، فقط باید پدرو مادر به درستی آبیاری ش کنند.

ولی الان با خودم فکر کردم، اون دانه نیست، یه غول چراغ جادوست که پدر و مادرا از طرفی و سیستم آموزش و پرورش از طرف دیگه، با رفتارهای اشتباه خودشون، کردن اونو توی چراغ و کاری کردن که سوراخش هم کیپ کیپ بشه.

باید توی کلاسم بگم

#احساس_ارزشمندی را باید بیرون آورد

و نه در بیرون، دنبالش گشت.

باید به بچه ها بگیم که غول چراغ جادو همون نیروی خداوندی درون ماست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.