دیروز مهمان های عزیز و نازنینی داشتیم
که ساعت های خوبی در کنارشان گذروندیم. من عادت دارم در مهمونی هام فقط یک نوع غذا
درست می کنم و به ساده ترین شکل ممکن مهمونی رو برگزار می کنم تا هم مراحل قبل از آمدن
مهمان ها برام خوشایند باشه و احساس کنم خوشحالم از اومدنشون و دلم بخواد باز هم روابطمون
ادامه پیدا کنه و هم اینکه وقتی می رسند خونه ما، خسته از کارهای قبلی نباشم و انرژی
داشته باشم برای لذت بردن از هم صحبتی با اونها. شب قبل مرغ را در پیاز و فلفل دلمه
و آب نارنج خوابوندم و روز بعد اونو با همون آب نارنج و یک لیوان آب پرتقال تازه و
کمی نمک و فلفل و رب، پیاز،چوب دارچین و سه چهارتا دونه هل گذاشتم که بپزه! خلاصه بوی خوشی همه خونه رو گرفته
بود! با خودم گفتم جالبه ها! یه مرغ در مجاورت چیزهای خوب و معطر تا این حد تاثیر میگیره!
بعد چطور بعضی از ما با آدم های پوچ و بی هدف و از خیلی جهات منفی و تهی در نشست و
برخاستیم و ادعا می کنیم که از کسی تاثیر نمی گیریم
این روزها کلی صحبت از اینه که فلان چیز رو نخورید روی فلان قسمت بدن تاثیر میگذاره، در هوای آلوده سرب و کلی ماده مخرب وارد بدن ما میشه! اما فراموش می کنیم که روح ما هم مثل جسم ما، در مجاورت با آدم های ناسالم تا چه حد آسیب می بینه و متاسفانه خیلی وقت ها اصلا متوجه آن هم نمی شیم! بعضی اوقات هم خودمون یکی از همین منابع آلوده کننده هستیم و به اطرافیانمون انرژی منفی منتقل می کنیم. یه عده مون این شکلی هستیم که همش در حال "مقایسه منفی" خودمون با دیگران هستیم و مثلا میگیم ببین من 8 سال رفتم دانشگاه و الان حقوقم اینه و فلانی که دو کلاس هم سواد نداره، داره با فلافل فروختن ماهی چند میلیون درمیاره! شدیم نمایندگی تبلیغات رایگان "نومیدی" در اطرافیانمون!
یه عده مون هم هستیم که کلا داریم درباره این حرف می زنیم که ببین من اگر در فلان کشور زندگی می کردم، اگر بچه فلان آدم بودم، اگر مامانم در بچگی وقت میگذاشت و منو چهار تا کلاس درست و حسابی می گذاشت که الان این نبودم، اگر با فلانی ازدواج کرده بودم شرایطم این نبود که....
خلاصه من قربانی این شرایط بدی هستم که توش بودم و یا هستم! این عده مون نمایندگی "پوچ شماری" دستاوردهای دیگران و ربط دادن اون به شانس و تقدیر و گذشته را داریم.
یه عده مون هم هستیم که انگار اگر کسی رشد کنه ما ورم می کنیم و می ترکیم. متخصص "کوچک پنداری" دستاوردهای بقیه برای بزرگ کردن دستاوردهای خودمون! حسادتی بیمارگونه حتی گاهی به کسانی که یک روز خودمون زیردستشون کار می کردیم: یه نمونه ساده اش شاگردیه که روز اولی که وارد دانشگاه شده واقعا الف رو از ب تشخیص نمی داده و حالا که خودش یه کم رشد کرده در رشته اش و یا در کارش، یادش میره که خودش شاگرد استاد فلانی بوده! هرجا بره شروع می کنه به بدگویی از اون استاد! خب عزیزدلم تو خودت یه زمانی شاگرد این آدم بودی و کلی چیز ازش یاد گرفتی! لطفا یه کم "انصاف" داشته باش و اینو هم بدون که اگر الان استادت داره در یک زمینه ای پول خوبی درمیاره و یا دیده میشه و تو هنوز به اون جایگاه نرسیدی و معلوم هم نیست برسی، با تخریب و تحقیر و بیان خصوصیات منفی استادت، بزرگ نمیشی و به اونجا هم نمی رسی.......
کلی نمونه دیگه هم توی ذهنمه که بهتره در فرصت مناسب
ادامه بدم این آلاینده هارو !!! چون فکر می کنم با همین فرمون برم تمومی نداره طبقه
بندی ها️ پس فعلا بهتره در همین حد بحث رو جمع کنم که مواظب
باشیم در مجاورت با چه کسانی هستیم و سعی کنیم تا جای ممکن از منفی ها دوری کنیم!
به قول جناب حافظ: نخست موعظه پیر صحبت این حرف است/ که از مصاحب ناجنس احتراز کنید"
و با یک آزمایش ساده و البته خوشمزه خوابوندن مرغ در مخلفات مختلف
میشه اینو تجربه کرد