سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"از دریای مواد ممکن برای آشپزی تا میز غذای من"

امشب داشتم یه سخنرانی خوب گوش میدادم از دکتر فرهنگ هلاکویی عزیز با عنوان " اگر من جوان بودم" و داشتم به این فکر می کردم چقدر من خوشبختم که دارم در زمانه ای زندگی می کنم که این حجم منابع و اطلاعات، کتاب ها، سخنرانی ها و فیلم های عاااالی و در مجموع امکانات خوب برای رشد آدم و دعوت به فکر کردن وجود داره و ما چقدر منابع خوب داریم. کلا چقدر خوبه که دسترسی به این منابع انقدر هم آسونه و مثلا مقاله ای که همین دیروز در بهترین دانشگاه یکی از بهترین کشورهای دنیا چاپ شده، برای ما در دسترسه و چقدر می تونیم "اگر بخواهیم" یاد بگیریم. اصلا من تعجب می کنم بعضی آدم ها میگن من حوصله م سر میره توی خونه و کلا زندگی تکراریه و کاری نداریم انجام بدیم و ... خدایی با این همه امکانات و اصلا فقط همین کانال های خیلی خوب تلگرام که مطالب و سخنرانی های عاااالی میگذارن، فکر می کنم اگر بخواهیم حتی زمانمون رو فقط پر کنیم، خیلی راحت می تونیم. البته یه عیب خیلی بزرگی هم وجود داره این حجم اطلاعات و اون اینکه آدم وقت نمی کنه فکر کنه به بعضی چیزا. یعنی تا میای به یه کتاب و فیلم و سخنرانی فکر کنی، یه چیز جدیدتر و یا حتی ناقض قبلی میاد که آدم فرصت فکر کردنش محدود میشه. مدت هاست با این مسئله مشکل دارم و گاهی فکر می کنم کاش زمان یه کم طولانی تر بود در طول شبانه روز که می شد بیشتر فکر کرد ولی بعد با خودم فکر می کنم اونطوری هم شاید بیشتر دچار این ولع خوندن می شدیم و دوباره همین آش و همین کاسه....

فکر می کنم در چنین شرایطی چاره در اینه که آدم خودش خودشو محدود کنه مثلا بگه تا من به این متن قبلی فکر نکردم و قشنگ حل و فصلش نکردم داده جدیدی وارد مغزم نمی کنم و یا تا نتونستم یه ترکیب خوب از همه اینا ارائه بدم و رابطه شونو باهم بفهمم نمیگذارم اطلاعات جدیدی وارد مغزم بشه.

اصلا شاید هم اون قبل ها خیلی بهتر بود از این جهت که طرف می رفت یه کتابی رو از گوشه یه کتابخونه پیدا می کرد، چند وقت وقتشو میگذاشت سرش و بعد تا منبع جدیدتری به دستش برسه کلی وقت داشت و احتمالا اون چیزی که از درون بهش میرسید خیلی عمیق تر بود از چیزی که ما بهش می رسیم (اگر برسیم). مثلا برادرم  سعید که سینما خونده و گرایشش تدوین بوده، میگه الان ما با نرم افزار های بسیار پیشرفته در عرض چند ساعت می تونیم یه فیلمو تدوین کنیم ولی قبلا استادهامون تعریف می کردن که ما برای تدوین فیلم باید اول حلقه فیلمو می گذاشتیم و هربار برای اینکه به اونجایی برسه که دیروز تدوین کرده بودیم باید از اولش می دیدیم تا برسه به جای قبلی (یعنی امکان جلو زدن نداشت) خب این باعث میشد یه فیلم برای اینکه تا آخرش برسه شاید بیش از چندصدبار دیده می شد و در نتیجه احتمال خطا و از چشم افتادن مورد اشتباه بسیار کمتر بود. ولی الان خیلی وقتا سریع با یه جلو و عقب زدن، کلی اشتباه از چشممون می افته. خب این یعنی در واقع رشد تکنولوژی باعث شده در عین "افزایش سرعت" ، "افت دقت عملکرد" داشته باشیم. اصلا چرا راه دور بریم اون موقع ها که دوربین دیجیتال نبود، کلی فکر می کردیم و تنظیم می کردیم همه چیزو و بعد عکس مینداختیم. الان تند تند و بدون کادر بندی درست و مبتنی بر فکر، هی عکس می گیریم چون فکر می کنیم حالا "سر فرصت" بهترینشو انتخاب می کنم و اطرافشو کات می زنم و با فتو شاپ درستش می کنم.

خب اینجا من فکر می کنم ما مسئولیت بیشتری به گردنمونه بابت  "بهتر" تولید کردن در هر زمینه ای. چه این تولید، نوشتن یک کتاب باشه، ساختن یه فیلم باشه و یا تربیت کودک و یا حتی انتخاب همسر.  خب آخه با این همه امکانات و کلاس و فیلم و اطلاعات به روز که ما دور و برمون داریم دیگه نمی تونیم "تاج قربانی" بگذاریم سرمون که من اگر این طوری شدم و فلان رفتارو داشتم و فلان انتخابو داشتم چاره دیگه ای نداشتم. مامانم این آدم بی سواد بود و بابام اون آدم ناآگاه و مدرسه ام اینو روستام دورافتاده و بدون امکانات. الان با این همه دسترسی به این دانش ها و اساتید فقط از طریق همین یک گزینه اینترنت، خدایی هیچ بهانه ای موجه نیست!

یعنی به خدا دیگه من با این همه کتاب خوب وکلاسای مختلف و منابع به روز در همه زمینه ها و سطوح چه تربیت کودک، همسرداری، آشپزی و ... اگر بخوام مثل عمه و خاله و شمسی خانم و ملوک خانم و دور و بری های قدیمی فکر کنم و رفتار کنم که واقعا در دادگاه الهی مسئولم! اصلا مفهوم عدل الهی به نطر من همینه که خدا منو مامانمو مادر بزرگمو برای یک شیوه ثابت رفتاری، یک جور بازخواست نمی کنه چون امکانات و شرایطمون متفاوت بوده و اگر می خواستیم می تونستیم رشد کنیم و فکر کنیم و بهتر عمل کنیم.

مثل اون لطیفه ای که میگن طرف میاد پیش یه حاکم شرع و می پرسه آیا جایز است با تابه بزنیم تو صورت خانومی که از صبح تا شب پای ده تا سایت آشپزی و کیک و شیرینی هست  و توی 14 تا گروه تلگرام آشپزی عضوه ولی آخر سر یه تخم مرغ میگذاره جلوی شما؟ حاکم شرع میگه نه تنها جایز بلکه واجب است و توصیه موکد می شود که تابه داغ باشد!

حالا این که شوخیه ولی بدون توجه به بحثای جنسیتی و شریعتی و غیره، واقعا آدم هایی رو این روزا می بینیم که با وجود همه جور امکانات و منابع افزایش آگاهی، آخر سر به شیوه های بسیار سنتی و خالی از دانش رفتار می کنند. درواقع حجم منابع زیاد نظری وارد حوزه عملی زندگی اون آدم نشده و فقط دانش داره در اون زمینه و بینش و نگرش تعطیل و اصلا شباهتی نیست بین گفتارش با کردار و رفتارش.   

خوب حالا بعد از این همه بیان محاسن روزگار جدید و معایب آن

راهکار چیه برای به کار بستن این حجم دانش خوب؟

البته من در جایگاهی نیستم که برای دیگران نسخه ای تجویز کنم  اما در مورد خودم...

به این نتیجه رسیدم که گه گاهی بشینیم و همه کتاب ها و سخنرانی ها و فیلم هایی که خوندم و شنیدم و دیدم را بگذارم کنار و فارغ از همه اونها و با دوری از منابع جدید، چند روزی را برم در غار تنهایی خودم و فکر کنم و فکر کنم و فکر کنم و اجازه بدم که داده های اطلاعاتیم نظم و نسق بگیره و رسوب کنه و ته نشین بشه در جانم و با یه خروجی خاص خودم یه محصول هرچند کوچولو که ماحصل و چکیده اطلاعات وارد شده به مغزمه، بیرون بدم برای خودم.

برای شما مخاطب عزیز سمفونی زندگی هم پیشنهاد می کنم فکر کنید و فکر کنید و فکر کنید و راه حل خاص خودتونو پیدا کنید.

خوشحال میشم که نظرتونو درباره این نوشته و راه حل هایی که به فکرتون می رسه در اینجا به اشتراک بگذارید.