سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"دوست مهربون مامان"

بچه بودم 6-7 ساله. مامانم دوستی داشت بسیاااار مهربان و تقریبا چاق. هربار که بغلم می کرد انقدر سفت منو می چسبوند به خودش که احساس می کردم دارم خفه میشم. میدونم خیلی دوستم داشت اما من دوست داشتنشو دوست نداشتم. این روزها خیلی از آدم ها را می بینم که ادعا می کنند همسرشان را خییییلی دوست دارند و راست هم می گویند اما از شدت عشق حسااابی می چسبند به اون و دلشون می خواد همه جا باهم باشند، اگر دیدن مادرش می خواهد برود باید باهم بروند، اگر گردش و تفریح و دورهمی با دوستان هست حتما باید باهم بروند. اگر خانه هستند حتما آن یکی هم باید باشد و کلا فضای نفس کشیدن به طرف مقابلشان نمی دهند و می گویند عشق یعنی یک روح در دو بدن! نه عزیزدلم! شما دو نفر هستید و با دو فردیت! هرچی به هم بچسبید حال طرف مقابل را بد می کنید و بسته به تیپ شخصیتی هر دو، یک روز حداقل یکی از شما فراری می شود  کاملا هم طبیعیه چون دلش می خواهد نفس بکشد! هر چسبندگی ای بده حتی اگر از روی عشق باشه! پس لطفا منو آروم بغل کن دوست مهربون مامان

"اون از همه قشنگ تره که قلب مهربون داره"

جدیدا در یک شرکت دارم دوره فرزند پروری برگزار می کنم  با عنوان " قصه های من و کودکم" و چون موضوع پایان نامه ارشدم درباره تاثیر سرمایه اجتماعی خانواده در انتقال یک سری ارزش های اجتماعی به فرزندان بود، همه تاکیدم در این دوره انتقال و تثبیت ارزش های اجتماعی و اخلاقی مهم و کلیدی در دوران کودکی است.  در این راستا دائما دارم می خونم در کتاب ها که: قرار نیست ما به بچه هامون چیزی رو با حرف و کلام و در قالب نصیحت! آموزش بدیم. بیشترین کاری که پدر و مادر باید بکنند اینه که خودشون رو تربیت کنند و بچه از رفتار آنها خیلی چیزهارو یاد می گیره  و حتی درباره عادت های رفتاری مثل تشویق به کتاب خوندن هم حرف بر سر اینه که تا جایی که می تونیم اول بچه ها باید والدینو در حال مطالعه ببینند و دوم اینکه در قالب هدیه از اشخاص کلیدی که خیلی دوستشون دارن، کتاب دریافت کنند. همین منو یاد خاطره ای از دبستانم انداخت: اول دبستان که بودم بعد از پایان ثلث اول که معدلم 20 شده بود، از طرف مدرسه به ما هدیه دادند (که البته بعدا فهمیدم خود خانواده ها هدیه هارو خریده بودند). من یک کتاب هدیه گرفتم به نام "گنجشک بی آشیون" که شعر کودکانه بود و درباره گنجشکی بود که در جنگلی زندگی می کرد که طاووس و کلاغی هم در نزدیکی لانه او زندگی می کردند. گنجشک خیلی طاووسو دوست داشت چون خیلی زیبا بود و با کلاغ میانه ای نداشت خب چون قشنگ نبود! یه روز طوفان اومد و آشیانه گنجشک خراب شد. گنجشک بی آشیون رفت پیش طاووس و از اون خواست که شب پیشش بمونه. اما طاووس مغرور قبول نکرد. همونطوری که گنجشک ناراحت و ناامید داشت فکر می کرد که چکار کنه، کلاغه اومد سمتش و با مهربونی گفت بیا امشب خونه من استراحت کن تا فردا باهم دوباره خونه تو بسازیم. بیت آخر کتاب این بود که " اون از همه قشنگ تره که قلب مهربون داره" باورتون نمیشه همین یک بیت از این کتاب تا سال ها چراغ راه من شده بود که حواسم باید به اطرافیانم باشه چون اون از همه قشنگ تره که قلب مهربون داره! بعدها که با دوستانم درباره این خاطره صحبت کردم چندتاشون خاطره ای تقریبا مشابه من داشتند و موضوع شجاعت، دنبال کردن آرزوها و ... در خلال همین کتاب های کودکانه برای اونها کلیدی و چراغ راه شده بود. پس فکر کنم میشه به عنوان یک پیشنهاد ساده گفت: حالا که نسبتا داریم به عید نزدیک میشیم بریم یک سری کتاب کودکانه خیلی جذاب و زیبا بخریم و به عنوان عیدی به بچه هایی که هنوز وارد "بازی پول" نشدن و براشون پول گرفتن به عنوان عیدی جذابیت نداره، کتاب عیدی بدیم.

راستی جالبه بگم با اینکه تقریبا بیشترکتاب های دوران کودکی مو هدیه دادم به اینو اون، اما کتاب "گنجشک بی آشیون" هنوز داره توی کتابخونه چشمک میزنه

اشیا: زهرا پلاستیکی!

با بچه های فامیل (که البته همه بچه های بالای سی سال هستند) دور هم جمع شده بودیم و داشتیم طبق معمول بازی می کردیم! این بار اسم فامیل! با این ویژگی که میشه خلاقیت داشت و قرار نیست مثل اسم فامیل دوران کودکی ساده باشه!

بازی از "ز" بود که برادرم سعید اشیا را نوشته بود "زهرا پلاستیکی"

حالا اصرار هم داشت که این اشیاست و باید 10 نمره را هم بگیره! کلی خندیدیم و اون هم به زور و به رو نمره کاملو گرفت ! اسم فامیل پرخاطره ای شد برامون و واقعااا خوش گذشت!

چند وقت بعد در کلاسی بودم که مدرس کلاس بسیار مصنوعی و مقلد بود! انگار که خودش نیست و داره یکی دیگه رو بازی می کنه. اونجا بود که فهمیدم که "زهرا پلاستیکی" واقعیت داره و برادرم حق داشت اصرار کنه که امتیاز بگیره. بعد از اون بارها و بارها زهرا پلاستیکی هارو شناختم: مثلا یه بار وارد داروخانه ای شدم که هم صندوق دار، هم خانم دکتر داروساز و هم دو تا از خانم های در پی دارو عین هم بودند: مدل ابرو، گونه، بینی، مژه های مصنوعی و ... انگار "چندقلوی همسان" هستند! بعد با خودم گفت نه عزیزم! اینا قل نیستند، اینا همون "زهرا پلاستیکی" هستند دیگه!

اصلا الان جامعه داره میره به سمت تولید "زهرا پلاستیکی"! عنصر "فکر" حسااابی کمیاب شده! خب عزیزدلم اگر من هم رنگ سالو بپوشم، مدل ابرومو مطابق با مد کنم، برم حتما فلان رشته تحصیلی رو بخونم، گوشی سیب دار! بگیرم دستم، مبل های تاج دار و بزرگ برای خونه 60 متریم بخرم، که یعنی جان ندارم و بدرد کاربرد در اشیای اسم و فامیل می خورم!

به نظرم باید یک چالش راه بندازیم به اسم "پس گرفتن گوهر فکر دزدیده شده" و به زور پس بگیریمش از سوداگران اقتصادی! پس گرفتنش هم کار سختی نیست: برای شروع میشه سعی کنیم برای انجام هرکار و رفتاری اول بگیم:

چرااااااااا؟؟؟؟

همون حرفی که وقتی بچه بودیم خیلی می گفتیم!

(یه راهنمایی: جواب "چون همه اینکارو می کنند" و " چون مده"  جزء گزینه های درست نیست)

" دلت برای علف هرز نسوزه"

ما تو خونه مون یه آکواریوم داریم که بسیااااار مورد علاقه ی جناب همسره و همه وقت خالیشو در حال رسیدگی به اونهاست! چندوقت پیش یه گیاه آبی خریده بود که برای زیبایی آکواریوم داخلش بگذاره. یه حلزون کوچولو توی گلدونش بود که جناب همسر گفت گناه داره، حلزون هم باشه خب، چیزی نمیشه که! بعد از گذشت چند هفته دیدیم کلی حلزون داخل آکواریومه و جالبه ما فهمیدیم که حلزون تک جنسیتیه و خودش تنهایی!!! تولید مثل می کنه. خلاصه بعد از گذشت یک ماه آکواریوم به شدت کثیف شد طوری که مجبور شدیم یک پاکسازی اساسی کنیم آکواریومو و فهمیدیم که اشتباه کردیم که دلمون برای حلزون اولیه سوخت! سر همین تجربه به جناب همسر گفتم من هم چند سال پیش که گل کاری می کردم در باغچه، این تجربه را داشتم: یکبار یه گیاه خودرو که ظاهرا شبیه سایر علف های هرز نبود، در کنار گل های من رشد کرد و من فکر کردم این ظاهرش قشنگه بگذارم بمونه. سرتونو درد نیارم بعد از یه مدت کل باغچه رو گرفت و مانع رشد گل های اصلی شد و یک نصفه روز وقت گذاشتم باغچه رو پاکسازی کردم! بعد به این فکر کردم که خیلی از چیزها همینه: اگر اولش جدی نگیریم یه چیز کوچیکو، انقدر رشد می کنه و بزرگ میشه که بعدها کلیییی باید انرژی صرف براندازیش کرد؛ اگر یه رفتار ساده مثل جلوی تلویزیون غذا خوردن پدر خونه، یکبار انجام بشه و به اون بی توجهی کنیم، بعد از یک مدت میشه عادت و همه افراد خونه به جای اینکه دور هم بشینند و غذا بخورند و صحبت کنند، جلوی تلویزیون به صورت فردی غذا می خورند!

اگر امروز زن و شوهر یه فحش به هم بدن، بعد از یک مدت دیگه هیچ پرده حیایی بینشون باقی نمی مونه و فحش دادن و بی احترامی به همدیگه میشه عادت رفتاری و حالا پاکسازیش کلییییی انرژی و وقت می بره (البته اگر آدم ها متوجه اهمیتش بشن و هردو بخوان کاری کنند برای تغییر اون رفتار(، اگر امروز به آدمهای غلطی که وارد زندگیت میشن -اولش از سر ترحم- اجازه میدی باشن، بعد از یه مدت چنان ریشه میکنن که کل باغچه ات رو خفه میکنن...

نگیم "ولش کن" که به نظر من، ما هرچی می کشیم از همین "ولش کن گفتن ها" و به عبارتی فرهنگ بی تفاوتی است! یه جایی همه وجود خودمون و عزیزانمون میشه علف هرز و حالا هرس کردنش خیلی وقت گیر تر و البته سخت تر میشه!

به قول سعدی: هرکه در خردی اش ادب نکنند / در بزرگی فلاح ازو برخاست/ چوب تر را چنانچه خواهی پیچ/ نشود خشک، جز به آتش، راست.

و یا در جای دیگه (مجددا سعدی): ترحم بر پلنگ تیزدندان/ ستمکاری بود بر گوسفندان

(بازهم سعدی):

درختی که اکنون گرفته ست پای

به نیروی شخصی برآید ز جای

وگر همچنان روزگاری هلی

به گردونش از بیخ برنگسلی

سر چشمه شاید گرفتن به بیل

چو پر شد نشاید گذشتن به پیل

پس حواسمون باشه به رشد علف های هرز وجودمون!!!

(پی نوشت: ما یک استاد داشتیم که خیلی تاکید می کردند که خوندن گلستان سعدی رو در راس امورتون قرار بدید، الان می فهمم که واقعا راست می گفتند: از سعدی غافل نشیم)

خوب بخوابید!

دوستی دارم که مدت هاست نتونسته شب ها خواب آرومی داشته باشه و این باعث شد که من فکرم مشغول بشه به اینکه چه کارهایی میشه کرد که خواب راحتی داشت؟ چون میدونید که یک خواب خوب در شب می تونه کیفیت روز بعد شمارو کاملا تحت تاثیر قرار بده. البته میدونیم که هر مسئله ای عللی دارد و پیامدهایی! بی خوابی هم خودش معلول علت هایی مثل نگرانی در روابط )اعم از عاطفی، خانوادگی، اجتماعی و ( …، امتحانات، نمره، پول، فشارهای شغلی و ... است که بهتره در زمینه اونها کاری کرد و ریشه هارو بررسی کرد و چاره اندیشی کرد ! اما با وجود همه اینها من سه تا تکنیک بلدم که به خواب آروم کمک می کنه و بهتون پیشنهاد میکنم:

یک. وقتی وارد رختخواب میشید و دراز می کشید همه عضلات بدن را شل کنید، افکار و دغدغه ها رو رها کنید و فقط روی دم و بازدم خود تمرکز کنید. با هر بار دم که اکسیژن را از بینی داخل می دهید، به این فکر کنید که این اکسیژن مستقیما وارد قلب شما میشه.

فقط چند دقیقه به این شیوه تنفس کردن، تمرکز روی دم و هدایت فکری اون به سمت قلب، به طرز معجزه آسایی باعث میشه خوابتون ببره (باور کنید یکی از آشنایان ما که چندسال بود خوب نخوابیده بود، جدیدا با این روش خیلی راحت می خوابه)

دو.  آرام دراز بکشید و همه عضلات خود را رها کنید. چند نفس عمیق بکشید و شروع کنید به تک تک اعضای بدنتون(بیرونی و داخلی) فکر کردن به ترتیب: از انگشتان پا، مچ، ساق پا و به همین ترتیب تا اعضای سر و صورت. به هرکدام که فکر می کنید در دلتون بگید خدایا ممنونم بخاطر اینکه پاهای سالمی دارم که دارن به من خدمت می کنند (این شیوه خودمه و اسمشو گذاشتم "قدرشناسی قبل از خواب" و به من کمک می کنه که با یک حس آرامش و قدردانی عمیق خوابم ببره! حتی تا حالا نتونستم از همه اعضا قدردانی کنم چون هربار قبل از اینکه به عضلات گردن برسم خوابم می بره)

سه. (این روش به سر و همسرا توصیه میشه! حالا چه اون هایی که در کنار هم هستند و چه کسانی که در دوران شیرین نامزدی هستند و به دور از شریک عاطفی شون هستند و شب ها تلفنی باهم صحبت می کنند) یک مجموعه داستان، شعر و خلاصه هر کتابی که از خوندش لذت می برید و احساس آرامش همراه با شور را به دنبال داره، نه البته کتاب جنایی و یا پوچی که آخر شبی احساس کنید دلتون می خواد خودکشی کنید. انتخاب کنید و هر شب چند صفحه از اونو برای هم بخونید تا خوابتون ببره.  این شیوه خیلی به خواب آرامبخش کمک می کنه.

دو نکته:

1.                  موبایل و تبلت و ... را در حالت پرواز قرار بدید و حتی توصیه میشه نیم ساعت قبل از خواب مودم وای فای را خاموش کنید چرا که امواج اون روی کیفیت خواب تاثیر میگذارن!

2.                  دائم به ساعت نگاه نکنید. نگاه کردن به ساعت باعث میشه اضطراب شما و احساس این که زمان نمی گذره و یا برعکس چقدر زود گذشت ولی من هنوز خوابم نبرده و  سه ساعت دیگه هم باید بیدار شم، شمارو عصبی تر کنه و بیشتر به این فکر کنید که من باید بخوابم، چرا خوابم نمی بره؟ بخواب، بخواب دیگه و کلی گفتگوی ذهنی و درونی مانع!

راستی یک آلبوم موسیقی هست با عنوان خواب درمانی (sleep therapy)که دکتر لی آر. بارتل طراحی علمی کرده که فعالیت امواج مغزی دلتارو افزایش میده که به خواب خوش در شب کمک می کنه که به راحتی می تونید از طریق جستجو در گوگل اونو پیدا کنید.