سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"حواسمون به همدیگه باشه"

چندسال پیش یک داستان استعاری می خوندم از مفهوم بهشت و جهنم و درباره این بود که شخصی وارد جهنم میشه و میبینه یک دیگ بزرگ با غذایی خوش رنگ و بو اون وسط وجود داره، آدم هایی دورش نشستند و در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند دارند که این دسته ها به بالای بازوهاشون وصل شده و هر کدام از اون ها به راحتی می تونستند دست خودشونو داخل ظرف غذا ببرند تا قاشقشونو پر کنند، اما از اون جایی که این دسته ها از بازوهاشون بلند تر بود، نمی تونستند دستشون را برگردونند و قاشقو بگذارند توی دهانشون. در نتیجه همه لاغر و گرسنه و بدبخت به نظر می رسیدند. بعد همون شخص رفت بهشت، دید اونجا هم همین دیگ و غذا هست و همین بازوهای قاشقی، اما آدم های اونجا خوشحال و تپل و راضی هستند. بعد توجه کرد، متوجه شد تفاوت در اینه که در بهشت، هرکدام از آدما وقتی قاشقشونو پر می کنند، اونو به سمت بقیه می برند و به همدیگه غذا میدن. 

یعنی فقط نوع رویکرد فرق می کنه وگرنه امکانات و شرایط یکی هست.

امروز این تصویرو جایی دیدم


زیرش نوشته بود:

Nobody knows when the last goodbye is

یعنی هیچکس نمیدونه که آخرین بار خداحافظی کی هست!

در صورتیکه چیزی که میشه گفت اینه که : "فقط کافیه هرکس حواسش به بقیه باشه"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.