سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"خراشیدن پوست جان"

چندروز پیش داشتم کارهای خونه را انجام می دادم که در حین کار قسمتی از پوست دستم برید. همین باعث شد که دستم حساس بشه طوریکه حتی آب هم بهش می خورد می سوخت، فوتش هم میکردم میسوخت و خلاصه این حساسیت تا مدتی همراهم بود.

چندروز بعد مراجعی اومد پیشم که خانمی بود که تازه از رابطه عاطفی بیرون اومده بود. موقع بیرون رفتن باهم دست دادیم و من یه دفعه گفتم آی... خیلی تعجب کرد و گفت ولی من خیلی آروم دست دادم چی شدید یه دفعه؟

گفتم مشکل از نوع دست دادن شما نیست، پوست من حساس شده. در حالت عادی آب هم بهش بخوره میسوزه چه برسه به هر چیز دیگه ای.

بعد گفتم روان ما هم همین طوره، وقتی پوستش بر اثر یک جراحت حساس میشه ، هر حرف و رفتاری که کسی میگه یا انجام میده، ما آتش میگیریم. پس خیلی وقت ها مشکل از کلام و رفتار آدم ها نیست. پوست ما نازک شده.

گفت خب باید چکار کرد؟

گفتم باید تا یه مدت مراقب جان بود تا یواش یواش ترمیم بشه و  البته آگاه باشیم که این نازک شدن پوست ما باعث زود برخوردن و هرچیزی را به خود گرفتن میشه. برای همینه که آدمها وقتی از یک رابطه عاطفی یا حتی از یک محیط شغلی بیرون میان، تا مدتی بدبینی های رابطه و محیط قبلی را با خودشون دارن و هر چیزی اذیتشون میکنه.

شاید برای همینه که بهتره بلافاصله بعد از یک جراحت، وارد رابطه جدیدی نشیم. مگه نه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.