سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"اصل بقای توجه: توجه از بین نمیره، بلکه از چیزی به چیز دیگه منتقل میشه"

قبل از اینکه پای ماهی های عزیز به خونه ما باز بشه، جناب همسر کلی گل و گیاه داشت (و هنوز هم داره) که زمان زیادی از وقتشو برای رسیدگی به اونها می گذاشت. اما میشه گفت یه جورایی آکواریوم ما هووی گل و گیاه ها شد

مامانم که از قدیم الایام پرورنده گل و گیاه بود برای خونه تکونی امسال اومدند خونه ما و کمک کردند به جابجایی و درمان گل ها!

این موضوع باعث شد به این فکر کنم که ارتباط های ما با آدم ها هم مثل همین گل و گیاه می مونه! فرقی نمی کنه ارتباط با همسر، فرزند و یا دوست و فامیل! واقعا «رابطه» مثل یه گیاهی می مونه که نیاز به توجه داره!  حالا مثلا رابطه با همسر از اون گیاه هاست که «توجه هر روزه» می خواد، فرزند متناسب با سن و سالش یه نوع توجه، اقوام و دوستان هم شاید از نوع گل هایی باشند که هر چند روز یه بار نور و آب و کود بخوان! ولی در هر صورت می خوان!

هر بی توجهی باعث پلاسیده شدن و آسیب رابطه میشه! نمیشه به جای اینکه روزی نیم لیتر پای گلدونت آب بریزی، یه ماه بهش آب ندی و یه دفعه سر ماه 15 لیتر آب بریزی پاش!

اولش «کم توجه» میشیم! یواش یواش «بی توجه»! به جایی میرسیم که اهمیتشو برامون از دست میده! بعد برامون بی ارزش میشه و یه روز نسبت به اون رابطه کاملا بی تفاوت و بی علاقه میشیم و به جایی می رسیم که حتی دیگران هم متوجه میشن که این رابطه تمام شده. همین جاست که نگاه آدمها بدنبال شروعی تازه میره و رابطه ای تازه! اما متاسفانه تازه صاحب گلدون از خودش می پرسه چی شد که اینطوری شد؟!

دارم فکر می کنم شاید بهتر باشه گل و گیاه دور و برمون در حدی باشه که بتونیم براشون وقت بگذاریم. الکی گل و گیاه زیاد نکنیم ولی به همونایی که هستند «به اندازه» توجه کنیم. به نظرم یه «رابطه تکونی» هم این روزها واجبه در کنار خونه تکونی ها: خیلی از رابطه هایی که بی جهت ذهن و زمان ما را هرز میدهند و یا رابطه های خوبی که مدت هاست خاک روی اون نشسته و باید مجددا مورد ارزیابی قرا بگیرند. چون در سال جدید که 24 ساعت شبانه روز نمیشه 48 ساعت! به میزانی که برای فلانی وقت میگذارم، از وقت فلانی می دزدم! درسته؟

«تو باغچه ای که بذر خوب نکاری، علف هرز درمیاد»

این روزها مثل خیلی از هم وطن های عزیزم مشغول خونه تکونی هستم حسابی.

امروز داشتم به این فکر می کردم که وقتی اولویت اولت تهیه غذا نباشه و سرگرم منظم کردن و نظافت بشی، معده عزیز متوجه نمیشه که زمان گذشته! هروقت گرسنه باشه خودشو به هر طریق سیر می کنه! حالا یا با غذای آماده، یا با تنقلات و چیزهای غیر سالم شکم پرکن و یا با غذای رستورانی.

بعد به این فکر کردم که همه چیز همینطوره: ذهن ما دنبال موضوع می گرده برای فکر کردن و اگر غذای مناسب برای فکر کردن پیدا نکنه شروع میکنه به گشت و گذار در زباله دونی خاطرات و افکار و سعی می کنه خودشو سیر کنه!

وقت رو اگر با برنامه های خوب: کتاب ها، فیلم ها، بازی ها، دورهمی های و معاشرت های عااالی، موسیقی، ورزش و تفریح خوب، کلاس های مفید و کلا هرچیز عالی پر نکنی، خودشو با جایگزین های دم دستی: سریال ها و فیلم های سطح پایین تلویزیون و ماهواره، گشت و گذار بیهوده در سایت ها و شبکه های اجتماعی، دورهمی های الکی خوش و علافی پر می کنه که فقط زمان بگذره!

بچه رو اگر با کلاس و بازی و ورزش و دوست خوب سرگرم نکنی، خودشو با چیزهای نامناسب سرگرم می کنه و سیراب!

باید خوراک سالم در دسترس گذاشت وگرنه ذهن و زمان و معده با چیزهای دم دستی و عمدتا غیر سالم فکر نشده خودشو سیر می کنه!

نمیشه به ذهن بگی به چیزهای منفی فکر نکن! اگر مثبت رو در دسترسش قرار ندی با منفی پرش می کنه!

نمیشه به بچه گفت این سریالو نبین! اگر محتوای خوب در اختیارش قرار ندیم، با گزینه های دست به نقد خودشو مشغول می کنه!

و ما یه روزی به خودمون میایم که مریض شدیم حسااابی و دکترا میگن در خوردن فلان چیز و بهمان چیز زیاده روی کردی و حالا این نتیجه اونه!

این من و شما هستیم که مسئول تهیه خوراک سالم هستیم از هر نوعش! قبل از اینکه نیازها سر باز کنند باید برای رفع اونها برنامه ریزی کرد

فکر می کنم بهتره اول صبح قبل از شروع خونه تکونی برم یه خورش هیجان انگیز بار بگذارم و بعد مشغول خونه تکونی بشم! مگه نه؟ 

«دندونی رو که درد میکنه به حال خودش رها نکن»

چندروزه در حال رفت و آمد به دندون پزشکی هستم و در حال پر کردن دندون هایی که مدت هاست رسیدگی به آنها را به «بعدا» موکول می کردم. یکی از دندون هام در وضعیتی بود که روز اول پس از کلی سر و کله زدن جناب دندانپزشک گرامی با اون، در نهایت روکشی موقت کرد و گفت فردا بیا که کاملش کنم. داشتم به این فکر می کردم که خیلی از ما خیلی اوقات دندون خرابو رها می کنیم به حال خودش و سعی می کنیم باهاش کنار بیاییم و دائم با دارو و مسکن پشت گوش میندازیم فقط به خاطر اینکه نمی خواهیم صدای مته دندون پزشکی و درد ناشی از برخورد وسایل با ریشه دندونو تحمل کنیم ولی از یه جایی به بعد کار به جایی میرسه که دیگه چاره ای جز رفتن به دندونپزشکی نیست! و فکر می کردم که موندن در یک رابطه عاطفی  ناسالم هم درست مثل نرفتن به دندونپزشکی و خوردن مسکن و پشت گوش انداختن اونه! دوستی دارم که جدیدا داره سعی می کنه از رابطه ای عاطفی  بعد از سه سال دوستی بیرون بیاد. جالبه ایشون هم مثل بیشترکسانی که در رابطه عاطفی ناسالم هستند تقریبا ازهمون چند ماه اول به بعد متوجه میشن که خیلی وضعیت خوب نیست و نیاز به مراجعه به دندونپزشک هست اما هی سعی می کنن پشت گوش بندازن، مسکن بخورن، با دندون های اون طرف غذا بخوردن چون: از نظر عاطفی وابسته شدند و بیرون اومدن ترس داره، درد داره، دلتنگی داره، ابهام داره، افسردگی و دوران سخت داره!

عزیز دلم این فقط یک دندونه ولی اگر همین طوری ادامه پیدا کنه دندونهای هم جوارو هم خراب می کنه و از یه جایی به بعد شاید عفونتش کل لثه و فک رو هم درگیر کنه!

خیلی وقت ها آدم هایی که درگیرهستند فکر می کنند آخه چندساله من این دندونو دارم کلی تا حالا خرجش کردم، براش بهترین مسواک ها و خمیردندونارو خریدم کلی وقت گذاشتم براش، آخه چطوری می تونم الان به نبودنش فکر کنم؟

بله! بعد از بیرون اومدن از یک رابطه عاطفی دلتنگ میشیم و یاد خاطرات خوب می افتیم، اگر هم بتونیم به سختی این مرحله رو پشت سر بگذاریم، دچار کلی ابهام میشیم که حالا چی میشه؟ نکنه دیگه هیچکسی نباشه برای من؟ فقط اون بود که میتونست اخلاقای بد منو تحمل کنه! هیچ کس دیگه ای نمی تونه منو تحمل کنه! اعتماد به نفسمون کلیییییی پایین میاد و فکر می کنیم اصلا دوست داشتنی نیستیم! گاهی بعضی هامون حسادت می کنیم که نکنه فلان رقیب الان کلی ذوق کنه که من دیگه نیستم و بیاد سریع جای منو بگیره! اطرافیان چی میگن! حتما میگن این یکی رو هم نتونستی نگه داری؟! نکنه به خاطر لعن و نفرین های روزای آخرش خدا سرم بیاره و روز خوش نبینم........

عزیز دلم فقط باید یک مدت تحمل کنی و با روش های مناسبی که درمانگرت پیشنهاد میده دوران نقاهت رو پشت سر بگذاری! خیلی وقتا دو نفر هردوشون به تنهایی خیییییلی خوب هستند اما برای همدیگه مناسب نیستند! باهم بسیار متفاوتند و به درد هم نمی خورن! یه دوره درد رو تحمل کن ولی باور کن هر رنجی دستاورد داره.

متاسفانه بعضی ها میرن تا یه جایی و  دندونو ترمیم میکنند و با روکش موقت میان خونه ولی وقتی درد و ناراحتی صندلی دندونپزشکی یادشون میاد میگن ولش کن دیگه نمیرم همین طوری خوبه و از ترس ادامه تحمل درد، رابطه رو مجدد از سر شروع می کنند! بعضی از ما فکر می کنیم اصلا  بدون دندون نمیشه سر کرد!!

باور کنید این روزا خیلی از دندونهارو پر می کنند! اصلا شاید این دندونی که برای نگه داشتنش اینقدر تلاش می کنی دندون شیریه! باید بیفته که دندون اصلی بجاش در بیاد.  "اصل فراوانی" از مهمترین قوانین طبیعته! به قوانین طبیعت اعتماد کنیم