سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"خیلی بزرگ، خیلی کوچک"

امروز داشتم یه کلیپ زیبا درباره زمین می دیدم (از اینجا ببینید شما هم ) که یاد این نوشته قدیمی ام افتادم:

چند روز پیش خانم همسایه رو دیدم و از دخترش صحبت کرد که نزدیک امتحاناتشه و در بعضی درسا مشکل داره و ازم پرسید که معلم خصوصی ریاضی و علوم سراغ ندارید؟ گفتم نه بابا این هزینه ها چیه؟ کاری نداره ریاضی راهنمایی که. بیاریدش من یه جلسه خودم باهاش رفع اشکال می کنم. خلاصه اومد و باهم کار کردیم. یکی از سوالاتش نشون دادن یک عدد روی طیف به صورت بازه بود. داشتم براش طیف و بازه های مختلفو توضیح میدادم و می گفتم ببین هرچیزی رو میشه روی یه بازه نشون داد بستگی به اینکه بازه رو با چه جزئیاتی بکشیم مثلا میشه عمر یک گل رو روی یک طیف ده تایی که فاصله هر کدوم از نشان ها یک روزه نشون بدیم و عمرش مثلا 4 خط یا درواقع 4 روزه، سن تو رو روی یک بازه ده تایی که فاصله هرکدوم از بازه ها یک ساله و یا مثلا سن پدربزرگتو روی یک بازه که فاصله هرکدوم از نشان ها ده سال و ... بعد با خودم فکر کردم چه جالب عمر سی ، چهل و یا نهایت هشتاد ساله یک انسان روی یه بازه صد ساله به اندازه یک خط فاصله، در بازه صد ساله به اندازه صفر و در بازه هزار ساله حتی نقطه ای هم نیست! یاد این افتادم که چندسال پیش که در سفری به همدان، از شهر زیرزمینی هگمتانه دیدن می کردم، همزمان گوش میکردم  به صحبت های راهنمای محترم درباره اینکه اینجا حدود هفتصد سال پیش از میلاد شهری بوده و آدمهایی زندگی می کردند... یک لحظه احساس کردم ما داریم بر روی آثاری راه می ریم که حدود 2700 سال پیش مردمانی اونجا زندگی می کردند، بچه ها توی این کوچه ها بازی می کردند، دختر پسرا عاشق می شدند، دو نفر اینجا دعوا میکردند، چند نفر این طرف جشن گرفته بودند، یه نفر از مرگ عزیزش گریه می کرد.... الان کجان؟ بعد با خودم فکر کردم گویی زندگی شبیه یک طیفه که ما روی اون حتی نقطه ای هم نیستیم. هرچی از بالاتر نگاه کنی ریزتر میشی و از یه جایی به بعد اصلا دیده نمیشی. مسائل و مشکلات هر کدوم از ما هم برای خودمون بزرگه یه کم از بالاتر که نگاه کنی اصلا دیده نمیشه. هزاران هزار آدم اومدند و رفتند، طیف همچنان ادامه داره و بازه همچنان داره بزرگ میشه...

"پیروزی بر لوله شدگی"


ما یه پادری جلوی ورودی خونه مون داریم که چون کفشارو روی اون در میاریم ، زود به زود کثیف میشه! در نتیجه تقریبا دو هفته یکبار می شورمش و لوله میکنم و میگذارم داخل یه سینی تا آبش بره و خشک بشه. بعد خشک شدن تا یه مدت لوله می مونه و من برای اینکه صاف بشه یکی دوروز مجددا لوله ش میکنم اما این بار از پشت و بعد بالاخره صاف میشه!  داشتم به این فکر می کردم که ویژگی های اخلاقی و رفتاری هم دقیقا همین طوره! وقتی در چیزی زیاده روی میکنی باید یه مدت عکسشو زندگی کنی تا یواش یواش به تعادل برسی! مثلا اگر همیشه بسیااااار کمال گرایی، طوری که خط اتوی شلوارت به قول معروف «هندونه رو هم میبره»، یه مدت باید با شلوار چروک بیرون بری تا قبح این مسئله برات کمرنگ بشه تا بتونی بعد یه مدت به تعادل برسی! این روش «آگاهانه» درست کردن ویژگی های افراطی است. ولی خیلی اوقات آدمی رو احتمالا دور و برمون دیدیم که مثلا بیش از اندازه ولخرج و دست و دلبازه و بعد از طرفی می بینیم که پدری داره بیش از حد خسیس! خب این آدم چون در ذهنش تصویری را که از پدرش داشته، دوست نداشته، سعی میکنه با ولخرجی های بی حساب و کتابش، به خودش اثبات کنه که شبیه پدرش نیست. یا خانمی رو می بینیم که مادر بیش از اندازه سرویس دهنده و خدمتگزاری است و از همه چیز خودش میگذره تا برای بچه اش و یا اطرافیانش مادری خوب و فداکار باشه و بعد که از گذشته ش میگه متوجه میشیم که در دوران کودکی، مادرش اکثر اوقات غایب بوده و همیشه به دنبال اهداف و برنامه ها و رشد خودش بوده فقط!  در واقع اون دست و دلبازی در مثال اول و این مهربانی و خدمتگزاری در مثال دوم، صفت خوبی برای ما نیست و محصول فرار ما از صفات بد خود یا اطرافیانمونه! رشد و افتخار در "آگاهانه درست کردن" است و نه فرار از قبلی ها و از اون طرف طیف افتادن. این طوری بازم ما لوله میشیم ولی این بار در جهت عکس