سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"معذرت خواهی بد، بدتر از معذرت خواهی نکردن است"

قبلا کتاب "آخرین سخنرانی" را در سمفونی زندگی معرفی کردم. این کتاب از جذابترین کتاب هایی است که من در زندگیم بارها و بارها خوندم و هربار که می خونم بازم برام جدیده. دیشب داشتم برای نمیدونم چندمین بار این کتابو می خوندم که رسیدم به اواخرش با مبحثی با تیتر "معذرت خواهی بد، بدتر از معذرت خواهی نکردن است". گفتم بشینم اینو تایپ کنم و بگذارم در سمفونی زندگی که واقعا ارزش خوندن داره:

"معذرت خواهی بد، بدتر از معذرت خواهی نکردن است"

نوشته رندی پوش (از کتاب آخرین سخنرانی)

معذرت خواهی ها قبول / رد نیستند. من همیشه به دانشجویانم می گفتم وقتی معذرت خواهی می کنید، هیچ حالتی جز معذرت خواهی واقعی نتیجه نمی دهد.

معذرت خواهی های با اکراه یا غیر صمیمانه اغلب بدتر از معذرت خواهی نکردنند، زیرا مخاطب آنها را توهین آمیز برداشت می کند. اگر در برخوردتان با فردی دیگرکار اشتباهی انجام داده اید، چنان است که گویی در رابطه تان عفونتی پیدا شده باشد. معذرت خواهی خوب مثل آنتی بیوتیک است؛ معذرت خواهی بد مثل نمک پاشیدن بر زخم است.

در کلاس های من کار گروهی ضرورت داشت و اصطکاک بین دانشجویان اجتناب ناپذیر بود. بعضی دانشجویان سهم خود را ادا نمی کردند. بعضی دیگر آنقدر خودبین بودند که همگروهی هایشان را دست کم می گرفتند. در اواسط ترم، معذرت خواهی ها همیشه در دستور کار قرار می گرفت. هنگامی که دانشجویان معذرت خواهی نمی کردند، همه چیز به هم می ریخت. بنابراین من اغلب برای کلاس هایم روال این کار را توضیح می دادم.

با شرح دو نوع معذرت خواهی بد آغاز می کردم:

1)    متاسفم که کارم باعث ناراحتی ات شد. (این تلاش در جهت تسکین عاطفی است اما واضح است که نمی خواهید هیچ مرهمی بر زخم بگذارید.)

2)    من به خاطر کارم معذرت می خواهم اما تو هم باید به خاطر کارت از من معذرت بخواهی (این معذرت خواهی کردن نیست، تقاضای معذرت خواهی است.)

 

معذرت خواهی درست از سه بخش تشکیل می شود:

1)    کارم اشتباه بود.

2)    حس بدی دارم که ناراحتت کردم.

3)    چطور می تونم جبران کنم؟

البته بعضی ها در پاسخ به سوال سه از شما سوءاستفاده می کنند. اما بیشتر افراد نسبت به تلاش های شما در جهت بهبود اوضاع به واقع احساس قدردانی می کنند. ممکن است یه شما بگویند که چطور می توانید از راهی آسان و ساده اوضاع را بهتر کنید. و اغلب خودشان هم سخت تر می کوشند تا در بهبود اوضاع کمک کنند.

دانشجویان به من می گفتند اگر من معذرت خواهی کنم اما طرف مقابل معذرت خواهی نکند چه؟ من می گفتم: این دست شما نیست، پس نگذارید منصرفتان کند.

اگر طرف مقابل معذرت خواهی ای به شما بدهکار باشد و معذرت خواهی شما درست و صمیمانه باشد، بازهم ممکن است تا مدتی از او چیزی نشنوید. چه اهمیتی دارد که او درست هم زمان با شما به حالت احساسی لازم برای معذرت خواهی برسد؟ پس صبور باشید. بارها در کارم می دیدم که دانشجویان معذرت خواهی می کردند و سپس چندروز بعدهم گروهی هایشان سراغ آنها می آمدند. صبوری شما هم مورد قدردانی قرار می گیرد و هم پاداش دریافت می کند.

"سطل زباله ات را زمین بگذار"

دیروز برای مهمونام یک غذای خوشمزه و خوش عطر و بو درست کردم و بعد از پایان کارا، سطل زباله رو دادم به جناب همسر که قبل از اومدن مهمونا ببرن سر کوچه. بعد از اینکه برگشت بهش گفتم بنظرم خیلی مهمه که مهمون که میاد توی خونه، کلی بوی خوب توی خونه پیچیده باشه. الان که اومدی خونه، چه بویی میومد؟ گفت بوی آشغال!!! گفتم چی؟ گفت چون این سطل دستمه، هرجا که میرم فقط بوی آشغال میاد. بعد با خودم فکر کردم درسته! این دقیقا همونه که در مورد خود آدم ها هم صدق می کنه! آدمی که از درون پر از جنگ و درگیری و کینه و نابسامانی باشه، هرجا بره همین سطل آشغال درونی هم همراهشه! همه جا بوی بد به مشامش میرسه. به زبان دیگه هرکسی هر ناهنجاری ای که درون خودش داره و حریفش نمیشه، به همان اندازه در بیرون، خودش به دیگران گیر میده. اما آدمی که خودش از درون حالش خوبه، در صلحه و پر از عشق و زیبایی و بخشش، هرجا هم بره، همین بو به مشامش میرسه. با همه در صلحه و از رفتار نادرست دیگران شاکی نمیشه و قاطی نمی کنه. مهم اینه که حال ما از درون چطور باشه. طبق سروده جناب همسر:

"کسی کو به صلحست او را درون/ کجا می ستیزد به خلق برون"

«سری که درد نمی کنه، دستمال نمی بندند»

برای شما هم پیش اومده که یه چیزی شبیه جوش روی صورتتون بروز کنه که هم جوشه و هم نیست؟! یه چیز زیر پوستی! نه هنوز مثل جوش سر داره و نه پوستتون صافه؟ من از نوجوانی که پای «خانواده جوش» به صورتم باز شد، با این نوع جوش ها مشکل داشتم و انقدر فشار میدادم که سر باز کنه! بعد از اون هم پوستم بدتر میشد و مامانم میگفت آخه بیماری دختر که به زور فشار میدی؟!

به نظرم بعضی روزها هم حال آدما در یه رابطه ای اینطوریه! نه مشکل خاصی دارن با طرفشون که به بحث و دعوا بکشه و نه خیلی اوضاعشون خوبه و پوستشون صاف! در این شرایط فکر می کنم بهترین کار بی توجهی، سکوت و گرم کردن سرمون به کاری دیگه است! حالا یا بعد یه مدت میرسه و سر باز میکنه و یا اینکه از درون خوب میشه