سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"فضیلت های ناچیز"

امشب که خونه مامان اینا جمع شده بودیم دور هم، امیرعلی اصرار کرد که منچ بازی کنیم. بابا رو هم به زور آوردیم بازی. با امیرعلی کل کل داشتن. امیرعلی دعا می کرد که ای خداااا  یه 2 بیارم بابارو بزنم. بعد 6 آورد. گفت ای باباااا. بوسش کردم و گفتم قربونت برم که انقدر به من ایده میدی برای نوشتن! پسر جون 6 آوردی ولی چشمت به فضیلت های ناچیزه! 2 بیاری که بابارو بزنی؟ با 6 میتونی کلی جلو بیفتی بدون زدن کسی.

بعد رفتم توی فکر حسااابی. که چقدر ما آدم ها توی زندگی چشممون به این فضیلت های ناچیزه. که اگر بتونیم فقط یه کم از بالاتر نگاه کنیم به قضایا،داشته هامونو بهتر می بینیم و خواسته هامون تغییر می کنه.

یاد مراجعی افتادم که برام تعریف می کرد که رابطه عاطفی ش به هم خورده. طرفش شخصیتی به معنای واقعی کلمه "بیمار" بود و وقتی فهمیده بود که خانم در حال تصمیم برای ترک رابطه هست، زودتر این کارو کرده بود. خانم با کلی گریه و زاری میگفت دلم میخواد رابطه مون دوباره درست بشه بعد طوری قطع کنم رابطه رو که حالشو بگیرم. گفتم عزیز دلم خدا خیلی دوستت داشت که این رابطه تموم شد...

به نظرم اونم 6 آورده بود، ولی میگفت چرا 2 نیست که بزنمش؟


)
پ.ن:  فضیلت های ناچیز اسم یک #کتاب هست از خانم ناتالیا گینزبورگ که به صورت مجموعه داستانه(

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.