سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"تاثیر نگاه آدم ها بر نحوه زندگی ما"

چندروز پیش یکی از مخاطبان سمفونی زندگی(@lifesymphony) سرکلاس صحبت از این کردند که در زمان دانشجویی همیشه سر کلاس ها پسرها بیشتر از دختر ها مشارکت می کردند، سوال می کردند و نظر می دادند ولو نابجا. و می گفت من انقدر سوال یا نظرمو بالا پایین می کردم و می سنجیدم که نکنه چیزی بگم که بد باشه و یا بخندند که این باعث می شد اکثر اوقات اصلا نمی گفتم! گفتم می دونید این از کجا ریشه می گیره؟

ما نمی خواهیم برچسب: خنگ، بی فکر، احمق و ... را از آدم ها دریافت کنیم و همین باعث میشه اصلا خیلی حرف هارو نزنیم، خیلی تجربه ها رو نکنیم و خیلی سوالات را نپرسیم و در نتیجه سوالات بهتر و افکار راهگشا ناخواسته به دنبال این "منع خود" نمیاد! یعنی سوال خودش دریچه یه سوال دیگه هست همیشه و به همین ترتیب وقتی اولین دریچه باز نشه اصلا دریچه های بهتر خودشو به شما نشون نمیده!

ولی ریشه این رفتار به کجا بر می گرده؟

داستان داره ولی بهتره قبلش درباره دوتا مفهوم صحبت کنیم:

اول- متاسفانه خیلی وقت ها نگاه ما به آدم ها بر اساس جایگاه و گروهیه که به اون تعلق دارند. یعنی ما برای اینکه زودتر بتونیم آدم ها را تحلیل کنیم از یک میانبر استفاده می کنیم که بسیار خطرناکه. به این میگن تفکر قالبی (stereotype) و یا کلیشه. درواقع ما آدمارو بدون اینکه شناخت کافی ازشون بدست بیاریم، فقط بر مبنای اطلاعات ناچیز و تصورهای کلیشه ای که از جامعه و یا رسانه ها گرفتیم، (که خیلی وقت ها نادرسته) قضاوت می کنیم.

حالا این کلیشه بنابر جایگاه هایی که ما به اون تعلق داریم فرق می کنه: زن یا مرد بودن، تهرانی، ترک، لر، اصفهانی، شیرازی و ... بودن، مسلمان یا یهودی بودن و خلاصه کلی از تعلقات ما باعث میشه آدم ها براساس اون سریع به یک نتیجه ای درباره ما برسن که شاید گاهی درست باشه و البته خیلی اوقات نه!

دوم- شنیدید میگن بچه هارو ( و کلا آدم هارو) با القاب زشت و تحقیر آمیز صدا نکنید و از کلماتی با بار مثبت استفاده کنید. مثلا نباید به بچه مون بگیم اه چقدر تو احمقی! یا من از دستت چکار کنم زلزله! همش در حال خرابکاری هستی! و یا برعکسش شنیدیم که ابوعلی سینا و یا انیشتین را مادرشون "نابغه من" صدا می کردند (نه با لحن مسخره که بین خیلی از ما رواج پیدا کرده، کاملا مبتنی بر باور)

این همون انگ (stigmatization) و یا برچسبه (Labeling). یعنی ما برچسب احمق و یا نابغه رو به اونها میزنیم. مشکل از اینجا شروع میشه که انگ‌ها مانع از آن می‌شن که مردم از اون فاصله بگیرن و اونارو وادار می‌کنن که به بازی در نقش‌ اون کلمه وارد بشن. یعنی ما به مرور و با تکرار این کلمات از طرف دیگران (به خصوص وقتی که کوچک هستیم) ناخودآگاه می پذیریم که واقعا همونی هستم که دیگران (و در مثال کودکان، پدر و مادرمون) درباره ما میگن و همون نقشو بازی می کنیم.

حالا برگردیم به موضوع اولیه یعنی سوال نکردن دختران سر کلاس!

متاسفانه از بچگی ما نگاه کلیشه ای داریم به دخترها. یعنی مثلا همه مون شنیدیم که میگفتند که دخترا موشن مثل خرگوشن، پسرا شیرن، مثل شمشیرن و ...

و البته در کمال تاسف چندسالی هست که جوک سازی درباره دخترها هم بسیار شیوع پیدا کرده! و یکسری رفتارها و نگاه های کلیشه ای مجدد داره در جامعه تزریق میشه. اگر تا چند سال پیش فقط صحبت از این بود که دخترا موشن و پسرا شیر و درواقع نگاه ضعیف و قوی بود، الان نگاهی ناشی از احمق بودن، خنگ بودن و کلا دیر گرفتن در جامعه خییییلی رواج پیدا کرده!

جامعه ای که دختر بچه های ما در آن بزرگ میشن و پسر بچه های ما به این جوک ها میخندن ولی در ناخودآگاه هردوشون این شکل میگیره که دخترها خنگن وکمتر  و دیرتر میفهمن و ... و این خطرناکه! چون باعث میشه دوتا اتفاق بیفته:

یک سری از دخترها به مرور این برچسب "خنگ" را می پذیرن و خیلی از جاهایی که باید یکسری جرات ورزی هارو بکنند، سوال بپرسن، "نه" بگن و در مجموع بتونن خودی نشون بدن، از ترس مسخره شدن این کارو نکنند!

و دوم یک سری از اون طرف بوم می افتند: یعنی به خاطر اینکه به اطرافیانشون (و یا حتی خودشون) ثابت کنند که اونی نیستند که شما در موردش فکر می کنید، یه جسارت هایی میکنند و رفتارهای جسورانه نشون میدن تا بتونند خودی نشون بدن و مخالفت کنند با دیدگاهی که جامعه، پدر و مادر، برادر و یا خیلی از مردها نسبت بهشون دارن( مثلا نمونه این رفتارو در رانندگی یکسری از خانم ها می بینید که انقدر وحشیانه رانندگی می کنند که انگار می خوان به خودشون و مردها نشون بدهند تصویری که شما از رانندگی خانم ها دارید و مسخره می کنید غلطه و من از صدتا مرد هم حرفه ای تر رانندگی می کنم!)

ولی خب دختری که از انجام فعالیتهای اجتماعی ترس داره یا میلی به ایفای نقش در جامعه نداره شاید خیلی اوقات ندونه که علت این ترس و عدم اعتماد به نفس چیه!

در مجموع باید بگم همون طور که نگاه به ترکها، لرها و هر شهر دیگه ای از 50 سال، صد سال و صدها سال پیش این نبوده که الان هست، به مرور این شده و این توطئه دشمنان ماست که میخوان ایران تجزیه بشه و کما اینکه متاسفانه شده!  جوک درباره دخترا هم نقشه اس، نقشه ای که جامعه هدفش زنان ایرانی هستن که باید بپذیرن احمقو نادونو خنگن و این شکلی بچه هاشونو تربیت کنن و ایران به مرور و خیلی نرم از بین بره

تروخدا یه کم فکر کنیم به حرفایی که به هم می زنیم، جوک هایی که رد و بدل می کنیم و کلا به نگاهمون و "ریشه ها و پیامدهاش" که خیلی وقت ها امروز و فردای مارو نابود می کنه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.