سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

" دلت برای علف هرز نسوزه"

ما تو خونه مون یه آکواریوم داریم که بسیااااار مورد علاقه ی جناب همسره و همه وقت خالیشو در حال رسیدگی به اونهاست! چندوقت پیش یه گیاه آبی خریده بود که برای زیبایی آکواریوم داخلش بگذاره. یه حلزون کوچولو توی گلدونش بود که جناب همسر گفت گناه داره، حلزون هم باشه خب، چیزی نمیشه که! بعد از گذشت چند هفته دیدیم کلی حلزون داخل آکواریومه و جالبه ما فهمیدیم که حلزون تک جنسیتیه و خودش تنهایی!!! تولید مثل می کنه. خلاصه بعد از گذشت یک ماه آکواریوم به شدت کثیف شد طوری که مجبور شدیم یک پاکسازی اساسی کنیم آکواریومو و فهمیدیم که اشتباه کردیم که دلمون برای حلزون اولیه سوخت! سر همین تجربه به جناب همسر گفتم من هم چند سال پیش که گل کاری می کردم در باغچه، این تجربه را داشتم: یکبار یه گیاه خودرو که ظاهرا شبیه سایر علف های هرز نبود، در کنار گل های من رشد کرد و من فکر کردم این ظاهرش قشنگه بگذارم بمونه. سرتونو درد نیارم بعد از یه مدت کل باغچه رو گرفت و مانع رشد گل های اصلی شد و یک نصفه روز وقت گذاشتم باغچه رو پاکسازی کردم! بعد به این فکر کردم که خیلی از چیزها همینه: اگر اولش جدی نگیریم یه چیز کوچیکو، انقدر رشد می کنه و بزرگ میشه که بعدها کلیییی باید انرژی صرف براندازیش کرد؛ اگر یه رفتار ساده مثل جلوی تلویزیون غذا خوردن پدر خونه، یکبار انجام بشه و به اون بی توجهی کنیم، بعد از یک مدت میشه عادت و همه افراد خونه به جای اینکه دور هم بشینند و غذا بخورند و صحبت کنند، جلوی تلویزیون به صورت فردی غذا می خورند!

اگر امروز زن و شوهر یه فحش به هم بدن، بعد از یک مدت دیگه هیچ پرده حیایی بینشون باقی نمی مونه و فحش دادن و بی احترامی به همدیگه میشه عادت رفتاری و حالا پاکسازیش کلییییی انرژی و وقت می بره (البته اگر آدم ها متوجه اهمیتش بشن و هردو بخوان کاری کنند برای تغییر اون رفتار(، اگر امروز به آدمهای غلطی که وارد زندگیت میشن -اولش از سر ترحم- اجازه میدی باشن، بعد از یه مدت چنان ریشه میکنن که کل باغچه ات رو خفه میکنن...

نگیم "ولش کن" که به نظر من، ما هرچی می کشیم از همین "ولش کن گفتن ها" و به عبارتی فرهنگ بی تفاوتی است! یه جایی همه وجود خودمون و عزیزانمون میشه علف هرز و حالا هرس کردنش خیلی وقت گیر تر و البته سخت تر میشه!

به قول سعدی: هرکه در خردی اش ادب نکنند / در بزرگی فلاح ازو برخاست/ چوب تر را چنانچه خواهی پیچ/ نشود خشک، جز به آتش، راست.

و یا در جای دیگه (مجددا سعدی): ترحم بر پلنگ تیزدندان/ ستمکاری بود بر گوسفندان

(بازهم سعدی):

درختی که اکنون گرفته ست پای

به نیروی شخصی برآید ز جای

وگر همچنان روزگاری هلی

به گردونش از بیخ برنگسلی

سر چشمه شاید گرفتن به بیل

چو پر شد نشاید گذشتن به پیل

پس حواسمون باشه به رشد علف های هرز وجودمون!!!

(پی نوشت: ما یک استاد داشتیم که خیلی تاکید می کردند که خوندن گلستان سعدی رو در راس امورتون قرار بدید، الان می فهمم که واقعا راست می گفتند: از سعدی غافل نشیم)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.