سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

"اون از همه قشنگ تره که قلب مهربون داره"

جدیدا در یک شرکت دارم دوره فرزند پروری برگزار می کنم  با عنوان " قصه های من و کودکم" و چون موضوع پایان نامه ارشدم درباره تاثیر سرمایه اجتماعی خانواده در انتقال یک سری ارزش های اجتماعی به فرزندان بود، همه تاکیدم در این دوره انتقال و تثبیت ارزش های اجتماعی و اخلاقی مهم و کلیدی در دوران کودکی است.  در این راستا دائما دارم می خونم در کتاب ها که: قرار نیست ما به بچه هامون چیزی رو با حرف و کلام و در قالب نصیحت! آموزش بدیم. بیشترین کاری که پدر و مادر باید بکنند اینه که خودشون رو تربیت کنند و بچه از رفتار آنها خیلی چیزهارو یاد می گیره  و حتی درباره عادت های رفتاری مثل تشویق به کتاب خوندن هم حرف بر سر اینه که تا جایی که می تونیم اول بچه ها باید والدینو در حال مطالعه ببینند و دوم اینکه در قالب هدیه از اشخاص کلیدی که خیلی دوستشون دارن، کتاب دریافت کنند. همین منو یاد خاطره ای از دبستانم انداخت: اول دبستان که بودم بعد از پایان ثلث اول که معدلم 20 شده بود، از طرف مدرسه به ما هدیه دادند (که البته بعدا فهمیدم خود خانواده ها هدیه هارو خریده بودند). من یک کتاب هدیه گرفتم به نام "گنجشک بی آشیون" که شعر کودکانه بود و درباره گنجشکی بود که در جنگلی زندگی می کرد که طاووس و کلاغی هم در نزدیکی لانه او زندگی می کردند. گنجشک خیلی طاووسو دوست داشت چون خیلی زیبا بود و با کلاغ میانه ای نداشت خب چون قشنگ نبود! یه روز طوفان اومد و آشیانه گنجشک خراب شد. گنجشک بی آشیون رفت پیش طاووس و از اون خواست که شب پیشش بمونه. اما طاووس مغرور قبول نکرد. همونطوری که گنجشک ناراحت و ناامید داشت فکر می کرد که چکار کنه، کلاغه اومد سمتش و با مهربونی گفت بیا امشب خونه من استراحت کن تا فردا باهم دوباره خونه تو بسازیم. بیت آخر کتاب این بود که " اون از همه قشنگ تره که قلب مهربون داره" باورتون نمیشه همین یک بیت از این کتاب تا سال ها چراغ راه من شده بود که حواسم باید به اطرافیانم باشه چون اون از همه قشنگ تره که قلب مهربون داره! بعدها که با دوستانم درباره این خاطره صحبت کردم چندتاشون خاطره ای تقریبا مشابه من داشتند و موضوع شجاعت، دنبال کردن آرزوها و ... در خلال همین کتاب های کودکانه برای اونها کلیدی و چراغ راه شده بود. پس فکر کنم میشه به عنوان یک پیشنهاد ساده گفت: حالا که نسبتا داریم به عید نزدیک میشیم بریم یک سری کتاب کودکانه خیلی جذاب و زیبا بخریم و به عنوان عیدی به بچه هایی که هنوز وارد "بازی پول" نشدن و براشون پول گرفتن به عنوان عیدی جذابیت نداره، کتاب عیدی بدیم.

راستی جالبه بگم با اینکه تقریبا بیشترکتاب های دوران کودکی مو هدیه دادم به اینو اون، اما کتاب "گنجشک بی آشیون" هنوز داره توی کتابخونه چشمک میزنه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.