سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"
سمفونی زندگی

سمفونی زندگی

گاه نوشته های من از "سمفونی زندگی"

«جعبه ای پر ز دوست»

من از بچگی به جعبه ابزار علاقمند بودم و اولین هدیه ای هم که قبل از ازدواجمون به عنوان کادوی تولد به جناب همسر دادم یه جعبه ابزار بود. شاید کمی خودخواهانه بود و اون بنده خدا کلی تعجب کرد که این چه کادوی تولدیه! ولی بنظر خودم که بهترین هدیه ای بود که می شد به یک مرد داد.

دیروز داشتم در جعبه ابزار مذکور دنبال کاردک میگشتم که به این فکر کردم که دوستان ما هم مثل ابزار های مختلف می مونند خیلی اوقات: یه دوستی هست که مثل پیچ گوشتی می مونه و در جاهای بسیاری کاربرد داره، یکی مثل انبردست کمک می کنه برای نگه داشتن وسایل. یکی مثل فازمتر می مونه که کمک میکنه خطرو از قبل شناسایی کنی. بعضی ها آچار فرانسه هستند که هرجور پیچی رو میتونن باز کنن و خیلی کمک کننده هستند. بعضی ها مثل چکش هستند: با اینکه خیلی وقت ها خیلی چیزها را میکوبند توی سرت، اما یه جاهایی میخ هایی را می تونند بیرون بکشند، که از هیچکس بر نمیاد. بعضی ها مثل تراز میمونند که کمک می کنند بفهمی کجاها داری از خط تعادل خارج میشی!  اما به نظرم بعضی از دوست ها خود جعبه ابزارند، بقیه را کنار هم نگه میدارند و کمک می کنند به در کنار هم بودن و حفظ رابطه ها! اگر نباشند عمر خیلی از دوستی ها قد نمیده به چندین سال! هر کس میفته یه طرف و بعد از یه مدت هم گم و گور میشه!

فکر می کنم باید سعی کنیم دوستان جعبه ابزارمونو سخت بچسبیم! یا اینکه خودمون بشیم یه جعبه ابزار که همه رو دور هم جمع می کنه.

اوایل که بچه تری فکر می کنی هرکسی میتونه قرار بگیره در جعبه ابزار دوستیت اما درواقع بعد از سی سالگیست که متوجه میشی بعضی از آدم ها فقط جعبه ابزارتو سنگین میکنن و در واقع ظرفیت جعبه ابزار محدوده و باید بهینه انتخاب کرد.

البه باید اینو بگم که تفاوت جعبه ابزار جناب همسر با جعبه ابزار دوستی اینه که به شرطی جعبه ابزار دوستی پایدار میمونه که همه ابزارها برای رفع نیازهای هم مورد استفاده قرار بگیرند و نه اینکه یه نفر استفاده ابزاری کنه از بقیه!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.